افروزندن

لغت نامه دهخدا

افروزندن. [ اَ زَ دَ ] ( مص ) افروخته شدن. || سوخته شدن. || تلف شدن. صرف شدن. ( ناظم الاطباء ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت