اعقر

لغت نامه دهخدا

اعقر. [ اَ ق َ ] ( ع ن تف ) عاقرتر. عقیم تر.
- امثال:
اعقر من بغلة. ( یادداشت بخط مؤلف ).
|| ( ص ) جمل اعقر؛ شتر دندان ریخته. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شتری که دندان آن ریخته باشد. مؤنث: عَقراء. ج، عُقر. ( از اقرب الموارد ).