استباحه

لغت نامه دهخدا

( استباحة ) استباحة. [ اِ ت ِ ح َ ]( ع مص ) مباح کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). حلال کردن. روا کردن. || مباح یافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). حلال یافتن. || از بن برکندن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). از بیخ کندن. ریشه کن کردن. استیصال: استباحهم؛ از بن برکند آنان را. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال ورق فال ورق