اساداروو

لغت نامه دهخدا

اساداروو. [ اَ وَ ] ( اِ ) داریوش در کتیبه شوش بند پنجم گوید: آنچه از نقره و اساداروو در اینجا کار شده از مصر آمده. و این کلمه را گمان میکنند بمعنی مس است. ( ایران باستان ص 1607 و 1608 ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مطلقه
مطلقه
عمیق
عمیق
جنده
جنده
کونی
کونی