اخرنماس

لغت نامه دهخدا

اخرنماس. [ اِ رِم ْ ] ( ع مص ) خاموش شدن. ( منتهی الارب ). خاموش بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مأوا
مأوا
گاییدن
گاییدن
منعقد
منعقد
هنگام
هنگام