لغت نامه دهخدا احتان. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ حتن. قرینان. همتایان. همسران.احتان. [ اِ ] ( ع مص ) تیرهای کسی در یک جا افتادن: احتان رجل؛ افتادن تیرهای مرد در یک جا. ( منتهی الارب ).