طلب تقریر

لغت نامه دهخدا

طلب تقریر. [ طَ ل َ ب ِ ت َ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) رجوع به طلب اشهاد شود.

جمله سازی با طلب تقریر

💡 از تو دارد محتشم دیگر شکایتها بلی جمله را گنجایش اندر حیز تقریر نیست

💡 آن چه من زان دهن تنگ، فروغی دیدم کی توان گفت که تقریر زبان این همه نیست

💡 در ازل هرچه شد و تا به ابد هرچه شود بنده تقریر کند گر تو زبانش باشی

💡 ای صبا احوال دل با آن صنم تقریر کن حال این درویش با آن محتشم تقریر کن

💡 قومی که می‌دهند نشان از تو، غافلند کاهل وقوف را دم تقریر بسته‌اند