طلب اشهاد

لغت نامه دهخدا

طلب اشهاد. [ طَ ل َ ب ِ اِ ] ( ترکیب اضافی، اِمرکب ) که آن را طلب تقریر نیز خوانند، در نزد فقها عبارت از اِشهاد شفیع است برای طلب شفعه خویش در نزد عقار چنانکه بگوید: ای مردم شهادت دهید که من در این عقار طلب شفعه کردم. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

که آنرا طلب تقریر نیز خوانند در نزد فقها عبارت از اشهاد شفیع است برای طلب شفعه خویش درنزد عقار چنانکه بگوید: ای مردم شهادت دهید که من در این عقار طلب شفعه کردم.

جمله سازی با طلب اشهاد

جواب به اين احتمال كه پدران اصلا اشهاد نشده و تنها ذريه يا بعض ذريه اشهادشدهباشند
(رواياتى در تفسير آيه ذر، اخراج بنى آدم، اخذ ميثاق از آنان و اشهاد آنان )
شرح و بيان مثبتين عالم ذر در مورد آن عالم و اشهاد بنى آدم بر خودشان  
بعضى از مفسرين اين معنا را چنين توجيه كرده اند كه مراد از اشهاد به طور كنايه،مشاورت است و لازمه مشاورت آن است كه بر طبق خواست ايشان خلق كند و ايشان را آنطوركه دوست مى دارند يعنى كامل بيافريند. پس مراد از اينكه فرمود شيطانها شاهد و ناظرخلقت خود نبوده اند اين است كه خلقتشان آنطور كه دوست مى داشته اندكامل نبوده تا بتوانند داراى ولايت تدبير امور باشند.
و اين اشكال تنها در مساءله نوشتن اعمال نيست، بلكه در تمامى شؤ ون قيامت كه خداىتعالى از آن خبر داده وارد است مانند: حشر، جمع، اشهاد شهود، نشر كتب و ديوانها، صراط،ميزان و حساب.