پیکر ارایی

لغت نامه دهخدا

( پیکرآرایی ) پیکرآرایی. [ پ َ / پ ِ ک َ ] ( حامص مرکب ) عمل پیکرآرای. بت تراشی. بتگری. مجسمه سازی.

فرهنگ فارسی

( پیکر آرایی ) عمل پیکر آرای ۱- آراستن پیکر. ۲- نقاشی. ۳- مجسمه سازی. ۴- بتگری.

جمله سازی با پیکر ارایی

تا بدو پیکر برآمد روشنی در تیره شب از جمال و چهره آن دو پری پیکر پسر
ماه چارم به قوت خود مهر شودش نقش بند پیکر و چهر
از دو دیده ستاره می رانم من برین کوه آسمان پیکر
ز سر تا پا همه جان و دل آمد آن پری پیکر معاذالله که همچون دیگرانش زآب و گل گویم
روشنی در چشم ما از روی آن مه پیکر است چونکه آن زهره جبین خود آفتاب اظهر است