علی شامی

لغت نامه دهخدا

علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن ابی طلحه شامی. مکنی به ابوطلحة. از روات حدیث بود. رجوع به ابوطلحة ( علی بن... ) شود.
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن احمد شامی خزرجی. مکنی به ابوالحسن. از فضلای قرن 11 هَ. ق. بود و در سال 1033 درگذشت. او راست: مبادرةالاسعاف بنظم اجواد بعض الاشراف.( از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ص 451 ).
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری. مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی ( ابن جهم بن... ) شود.
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن حسین بن عزالدین بن حسن بن محمدبن صلاح بن حسن بن جبریل حسنی یمنی شامی. متکلم بود.در ربیعالاول سال 1033 هَ. ق. در مسور خولان العالیةمتولد شد و در 27 رمضان سال 1120 هَ. ق. در صنعاء درگذشت. او راست: العدل و التوحید فی اصول الدین. ( ازمعجم المؤلفین از ملح البدر الطالع زبارة ص 163 ).
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی. مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود.
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن عبدالمحسن بن دوالیبی بغدادی شامی حنبلی. مکنی به ابوالمعالی و ملقب به عفیف الدین. رجوع به علی دوالیبی شود.
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن خالد بلاطنسی شامی شافعی. ادیب و از اهالی دمشق بود. و در سال 936 هَ. ق.درگذشت. او راست: نزهةالناظر و بهجةالخاطر فی الادب،نظم و نثر. ( از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 642 و هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 743 ).
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن علی بن عبدالرحمان بن عراق شامی حجازی شافعی. مشهور به ابن عراق و ملقب به سعدالدین. رجوع به علی حجازی شود.
علی شامی. [ ع َ ی ِ ] ( اِخ ) ابن محمدبن مکی بن عیسی بن حسن بن عیسی شامی عاملی جیلی. ملقب به نجیب الدین و مشهور به ابن مکی. فقیه و متکلم و ادیب و شاعر و نویسنده بود ودر سال 1038 هَ. ق. در قید حیات بوده است. وی به حجاز و یمن و هند و بلاد عجم و عراق سفر کرده است. او راست: 1- الرحله المنظومة. 2- رسالة فی حساب الخطأین. 3- شرح الرسالةالاثنی عشریة. و نیز او را اشعاری است. ( از معجم المؤلفین از سلافة العصر ابن معصوم ص 310 و فوائد الرضویه عباس قمی ج 1 ص 328 و أمل الاَّمل حر عاملی ص 445 و اعیان الشیعه عاملی ج 42 ص 95 ).

جمله سازی با علی شامی

💡 بی تو احوال مرا در دل شب‌ها داند هر که بی هم چو تویی صبح کند شامی چند

💡 بی‌تو شامی اگر ای وصل به صبح آوردم خون به دست آر که دیگر طمع شامم نیست

💡 بر من شب فراق ترا حق زندگی است کآن فرصتم نداد که شامی سحر کنم

💡 ای که خورشید تو را سجده کند هر شامی کی بود کز دل خورشید به بیرون آیی

💡 روز اشک به دامان و شبم ناله به گردون بر ما گذر و چند چنین صبحی و شامی

💡 از پی طعمه شامی شده ام چون خفاش وز پی دیدن خورشید شدم چون حربا