خرد خری

لغت نامه دهخدا

خردخری. [ خ ُ خ َ ] ( حامص مرکب ) خرده خری. مقابل عمده خری. خرید عمده و بمقدار معتنی به نکردن از کالایی بلکه کم کم خریدن از آن کالا. مقابل خرده فروشی.

فرهنگ فارسی

خرده خری مقابل عمده خری

جمله سازی با خرد خری

💡 تا بکی جویا غم از بیداد هجرانش خورم من که یاد عارضش خرد و خرابم کرده است

💡 خرد به کعبه چو رشدم همی نمود نمود به عزم کعبه درگاه صاحبم ارشاد

💡 اسلام سركوب كردن عقل و خاموش كردن چراغ خرد را بزرگ ترينعامل سقوط و پستى بشر شناخته و كسى كهعقل خود را به كار نمى اندازد و فكر نمى كند، در صريح قرآن شريف خطرناك تر از هرجانورى به حساب آمده است.

💡 بمثل گفت خرد باده مگو خون پریست که بجوش آمده در شیشه ز بس کرده مقر

💡 عواقب ویرانگر طرحهای پانزی فقط به سرمایه گذاران خرد محدود نمیشود، بلکه به اعتماد کلی مردم به سرمایه گذاران نیز آسیب میرساند.

💡 پاسخ اين كه اسلام بر انديشه و خرد استوار است و بناى عقيدتى دين مبين اسلام چناناست كه هر چه انسان بر حقايق طبيعى، آگاهى يابد ايمانى آگاهانه تر و قلبى راسخ‌تر خواهد يافت.