گزافه کاری

لغت نامه دهخدا

گزافه کاری. [ گ ُ / گ ِ / گ َ ف َ / ف ِ ] ( حامص مرکب ) گزافکاری. اسراف. تجاوز. بیهوده کاری. و رجوع به گزافکاری شود.

فرهنگ فارسی

۱ - بیهوده کاری. ۲ - مبالغه افراط. ۳ - اسراف.

جمله سازی با گزافه کاری

چو حد عقل ندانند و حد علم که چیست سخن گزافه بگویند، شرم نی و نه عار
((او مردى گزافه گو نبود. وقتى مى گفت كتابى را خوانده ام، بدرستى خوانده و درذهن سپرده و از آن يادداشت برداشته بود)). (618)
تو اى نفس سركش ! تو كه در تلف نمودن زندگى و سرمايه ها و استعدادهاى خويشتن،همواره گزافه كارى و ولخرجى كردى؛ اينك، اندك باقى مانده از دانه هاى حيات وبذرهاى زندگى افتخار آفرين را با خيره سرى ضايع مساز.
اكنون تفاوت اين دو سخن روشن مى شود: يهود به هيچ وجه اساسى ندارد و يهود بنيانى دارد، به شرط آن كه كتاب آسمانى اش را بر پا دارد. زيرا اولى گزافه گويى است كه مدعايش پذيرفتنى نيست و دومى حكيمى است كه ادعاى او شايسته ى خضوع است.
چو حد عقل ندانند و حد علم که چیست سخن گزافه بگویند، شرم نی و نه عار.
سخن گزافه ندانم همین قدر دانم در آن حریم علی بود محرم اسرار