گرد برخاستن

لغت نامه دهخدا

گرد برخاستن. [ گ َ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) گرد بلند شدن. غبار برآمدن. غبار بلند شدن. هَبو. ( تاج المصادر بیهقی ). اِعتکاب. ( منتهی الارب ). || اندوه و غم آشکار شدن:
برفتند با سوگواری و درد
ز درگاه کی شاه برخاست گرد.فردوسی.

فرهنگ معین

( ~. بَ تَ ) (مص ل. ) ۱ - گرد بلند شدن، غبار برآمدن. ۲ - به نهایت ویران شدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - بلند شدن گرد بر آمدن غبار ۲ - آشکار شدن غم و اندوه: برفتند با سوگواری و درد زدرگاه کی شاه برخاست گرد.

ویکی واژه

گرد بلند شدن، غبار برآمدن.
به نهایت ویران شدن.

جمله سازی با گرد برخاستن

💡 حمید امجد همانندیِ میشیما و بیضایی را یادآوری کرده و چنین گفته: «دو استاد که خود کوشیده‌اند با لحظه‌های گمشدهٔ تاریخشان همزمان شوند، جایی از این جستجو، در لحظهٔ گمشدهٔ همسانی دو فرهنگ شرقی، در لحظهٔ از میان برخاستن مرزهای جغرافیا و گشوده شدن درهای گفتگو با تاریخ، با هم همزمان می‌شوند؛ با هم و با ما که حاضران این ضیافتیم.»

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جنده یعنی چه؟
جنده یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
سایکو یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز