کپک دوده ای
جمله سازی با کپک دوده ای
آخر چه شد حسین که از دود آه خویش کشت امید و دوده او هم بسوختی
معز دین و سرافراز دوده ی سلجوق پناه خلق و خداوندِ خانهٔ خاقان
چو تیغ وی از تارک آلوده شد سپه بر در شهر بر دوده شد
همه شهر و کشور بههم بر زدند ده و دوده را آتش اندر زدند
کشیده خنجر جودش ز روی زفتی پوست ز دوده بخشش دستش ز روی رادی زنگ
که فرزند خود را تو بفروختی به ننگ اندرون دوده اندوختی