کشتن ابن ملجم

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] چون امیرمؤمنان علیه السلام توسط ابن ملجم مضروب شد، طبق روایت حاکم در مستدرک، نسبت به او سفارش کرد و گفت:
به او نیکی کنید. اگر زنده ماندم یا می بخشم یا قصاص می کنم و اگر دنیا را وداع گفتم، شما خود در مجازات او شتاب کنید که من در پیش گاه خدای عز و جل خصم اویم.
در روایتی دیگر که حاکم نقل کرده نیز آمده است:
چون ابن ملجم را به نزد علی علیه السلام آوردند آن حضرت فرمود: با او همان کنید که رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره کسی که می خواست او را بکشد کرد. وی فرمان داد تا او را بکشند و به آتش بسوزانند.
طبری گوید: چون علی علیه السلام رحلت یافت، امام حسن علیه السلام ابن ملجم را طلبید. او را حاضر کردند. ابن ملجم به امام حسن علیه السلام گفت:
من با خدا پیمانی نبسته ام جز آن که بدان وفا کرده ام. من در حطیم با خدا پیمان بستم که علی و معاویه را بکشم یا خود کشته شوم. پس اگر مایل باشی مرا واگذار تا معاویه را نیز بکشم و عهد خدا بر من باد اگر او را نکشتم و زنده ماندم به نزد تو باز آیم و دستم را در دست تو بنهم.
امام حسن علیه السلام به او پاسخ داد:
هرگز به خدا سوگند مگر آن که آتش را ببینی. سپس او را جلو انداخت و کشت. پس مردم جنازه او را گرفته در پوریا پیچیدند و آتش زدند.

جمله سازی با کشتن ابن ملجم

«گر می بکشی بکش که در مذهب من از کشتن دوست زندگانی خیزد»
برین سان همی از پی تاج و گاه به کشتن دهد نامداری چو ماه
ذوقی است کشته کشتن عاشق ز بهر تو ور جان دهد بپای تو ذوقی دگر بود
ای کاش پی قتل من آن سیم تن افتد شاید که نگاهش گه کشتن به من افتد
فرو ناید به افسون زهر کشته مده خود را به کشتن بهر کشته
اگرچه رای تو درعشق کشتن من بود برای خویش نکردم خلاف رای ترا