چارضرب زده

لغت نامه دهخدا

چارضرب زده. [ ض َ زَ دَ/ دِ ] ( ن مف مرکب ) موی ریش و بروت و ابرو و مژگان تراشیده که معمول بعضی قلندران است. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

موی ریش و بروت و ابرو مژگان تراشیده که معمول بعض قلندرانست.

جمله سازی با چارضرب زده

حقیقت راه یچون کرده ایشان زده بر گردت اینجا پرده ایشان
میی چنان که ز فرط حرارتش گویی ز آفتاب لب صبحدم زده تبخال
ز مهر جانب «عمان » ببین و شعر ترش که طعنه ها زده بر شعر خواجه و خواجو
مکش ای باد صبا دامن گل را که نهاد کار خود بلبل سودا زده بر دامن او
ای زده لاف کرم گفته که من محسنم مرگ تو گوید تو را کاین همه احسان کیست