پیش دهنی کردن

لغت نامه دهخدا

پیش دهنی کردن. [ دَ هََ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بی سؤال سخن گفتن و میان سخن کسی دویدن ( اصطلاح مردم جنوب خراسان ).

جمله سازی با پیش دهنی کردن

نمی شنیدم اگرگاهی از لبت سخنی نبودهیچ گمانم که باشدت دهنی
گرت از دست بر آید دهنی شیرین کن مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی
ترسم آن نوش ز لب کم سخنی در زبانها فتد به بی دهنی
صائب دگر از هوش و خرد طرف نبندد هر کس دهنی تلخ کند از می نابم
سبحان الله که چون فرو می بارد چندین همه لطف از دهنی چندانک
در پرده غیب است فتوحات نهفته چون خال سیه چشم به کنج دهنی ساز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
وارونه
وارونه
ددی
ددی
علامت
علامت
مابه التفاوت
مابه التفاوت