پاسبان اوغلی

پاسبان‌اوغلی از شورشیان مهم اواخر دورهٔ عثمانی بود. وی در دوران سلطنت سلطان سلیم سوم در منطقهٔ ودین قیام کرد و دامنهٔ حکومت خود را تا حدود بالکان، بلگراد و اَرنه گسترش داد. دولت عثمانی برای مقابله با او، فرماندهانی چون حسین‌پاشا، علو‌پاشا و علی‌پاشا را به جنگ با وی فرستاد، اما درگیری‌ها با پاسبان‌اوغلی طولانی شد. در همین زمان، با حملهٔ ناپلئون بناپارت به مصر، دولت عثمانی فرصت کافی برای ادامهٔ جنگ با پاسبان‌اوغلی را از دست داد و به‌ناچار حکومت منطقه را به‌صورت نیمه‌مستقل به او واگذار کرد.

در سال ۱۲۲۲ هجری قمری، پاسبان‌اوغلی در ودین و نواحی اطراف آن حکومتی نیمه‌مستقل تشکیل داد. هنگامی که در صربستان آشوب‌هایی رخ داد، از او خواسته شد تا برای آرام‌کردن اوضاع اقدام کند؛ اما پیش از آن که بتواند این مأموریت را به انجام برساند، درگذشت. زمینه‌های قیام پاسبان‌اوغلی به گذشته بازمی‌گشت؛ پدرش، عمر آقا، از ثروتمندان و افراد تأثیرگذار و یاغی زمان خود بود که توسط سردار قجه‌پاشا کشته شد. پس از این واقعه، پاسبان‌اوغلی به انگیزهٔ خونخواهی پدر، قیام خود را آغاز کرد. بدین‌ترتیب، پاسبان‌اوغلی نمادی از قدرت‌های محلی شد که در دورهٔ ضعف دولت مرکزی عثمانی ظهور کردند و توانستند برای مدتی حاکمیت خود را در مناطق وسیعی تثبیت کنند. هرچند که سرانجام عمر حکومت او کوتاه بود، اما نقش مهمی در تحولات منطقهٔ بالکان در آن مقطع تاریخی ایفا کرد.

لغت نامه دهخدا

پاسبان اوغلی. [ اُ ] ( اِخ ) ( به غلطپازواند اوغلی نیز نامیده میشود. ) بزمان سلطان سلیم خان ثالث در ناحیت وَدین خروج کرد و تا حدود بالکان و بلگراد و اَرنه دایره حکومت او منبسط گشت و از باب عالی بنوبت حسین پاشا و عُلوّ پاشا و علی پاشا و امرای دیگر بجنگ او مأمور شدند و محاربات با وی بطول کشید و در همان اوقات بناپارت مصر را متصرف شد و باب عالی را مجال محاربه با پاسبان اوغلی نماند ازینرو حکومت و دین را بنام وزیر باو مفوّض داشتند و او در 1222 هَ. ق. از وَدین و حوالی آن حکومت نیم مستقلّی تشکیل کرد و آنگاه که در صربستان اختلالی روی داد او بتسکین فتنه مأمور شد لیکن در این وقت پیش از اجرای مأموریت خویش بدرود حیات گفت. پدر پاسبان اوغلی موسوم به عمر آقا نیز یکی از متنفذین سرکشان و اغنیاء زمان خویش بود و سردار قجه پاشا او را بکشت و از همان وقت پاسبان اوغلی بنام اخذ ثار پدر قیام کرد.

فرهنگ فارسی

که بغلط پازواند اوغلی نیز نامیده می شود بزمان سلطان سلیم خان ثالث در ناحیه ودین خروج کرد

جمله سازی با پاسبان اوغلی

گر خود نخسبی یکزمان ای کافر نامهربان افتاد کار من به جان ای بی‌وفا ای پاسبان
برابر است به جان خاک آستان که تو داری توان کشید به جان ناز پاسبان که تو داری
شب نخفت از بیم او یک شهریار او همه شب پاسبانی داشت کار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
حوصله
حوصله
نغمه
نغمه
آبان
آبان
نمایان
نمایان