نیمه خوش وجه

فرهنگستان زبان و ادب

{subhedral} [زمین شناسی] ویژگی دانه ای که در بخش هایی از آن وجوه بلوری دیده می شود متـ. نیمه خودریخت hypidiomorphic, hypautomorphic

جمله سازی با نیمه خوش وجه

💡 سرش یک نیمه با یک دست بفگند ز خونش سرخ گل بر گل پراگند

💡 بچه دو نیمه زاید پرورده ی عطارد گر در بر دو پیکر تیغش بود حمایل

💡 به یک نیمه کوه از دست راست نشانیست از ما به یک میل راست

💡 شمع ما پنهان هوای خانهٔ خمار داشت نیمه شب تنها ندانم با که آنجا کار داشت