لغت نامه دهخدا
نکورفتاری. [ ن ِ رَ ] ( حامص مرکب ) نکورفتار بودن. رجوع به نکورفتار شود.
نکورفتاری. [ ن ِ رَ ] ( حامص مرکب ) نکورفتار بودن. رجوع به نکورفتار شود.
نکو رفتار بودن.
💡 رهم بس سنگلاخ ای رخش همت پای رفتاری شبم زان تار موتار ای فروغ دیده تنویری
💡 باد رفتاری که هرگه گرم جولان می شود می جهد برق از همه اعضای او همچون شهاب
💡 درین وادی به سامان جنون چون بید می لرزم مبادا گرم رفتاری به پایم خار نگذارد
💡 فیزیولوژی رفتاری، کنترل هورمونها و تنظیم و تجدید انتقال دهندهها در مغز، هورمون استرس و استرسهای شیمیایی و فیزیولوژیکی که توسط آلایندهها ایجاد میشوند است.
💡 خوش آن رهرو که همچون گردباد از گرم رفتاری بساط عمر را بر هم سبکروحانه می پیچد
💡 اما وقتی مدیران رده بالای فدراسیون فوتبال آلمان چنین رفتاری با من دارند، به ریشههای من بیاحترامی میکنند و خودخواهانه من را به تبلیغات سیاسی وصل میکنند، دیگر نمیتوانم ادامه بدهم.