نوبت گیری
جمله سازی با نوبت گیری
کنون که نوبت خشم است لطف از این دست است چگونه باشد چون دررسم به نوبت او
ملوک را ز تو تشریف هاست خود چه شود که وقت نوبت تشریف این گدا باشد
همیشه تا سپس فطر نوبت اضحی است به جز عدوی تو قربان مباد در اضحی
نوبت زدند و مرغ سحر بانگ صبح گفت مطرب بگوی نوبت عشاق در نهفت
روز هجران بگذرد دردم نماند بی دوا نوبت وصل تو یک شب با من حیران رسد
بیا، که نوبت رندیست، عاشقم، مستم بریدم از همه عالم به دوست پیوستم