نعره برامدن

لغت نامه دهخدا

( نعره برآمدن ) نعره برآمدن. [ ن َ رَ / رِ ب َ م َ دَ ] ( مص مرکب ) بانگ برآمدن. فریاد و غوغا برخاستن: آواز بوق و دهل برخاست و نعره برآمد. ( تاریخ بیهقی ص 376 ). چون روز شد کوس فروکوفتند و بوق بدمیدند و نعره برآمد. ( تاریخ بیهقی ص 351 ).
نعره مرغان برآمد کالصبوح
بیدلی از بند جان آمد برون.خاقانی.هزار سال پس از مرگ من چو بازآئی
ز خاک نعره برآید که مرحبا ای دوست.سعدی.

فرهنگ فارسی

( نعره بر آمدن ) بانگ بر آمدن ٠ فریاد و غوغا برخاستن ٠

جمله سازی با نعره برامدن

💡 بانگ بلبل شنو ای گوش بهل نعره خر در گلستان نگر ای چشم و پی خار مگیر

💡 چون نعره زند بلبل در باغ ز عشق‌ گل ازدست تو خواهم مل در بلبله و ساغر

💡 صداى امام درميان سروصداى شمشيرها، شيهه اسبان و نعره دشمنان گم مى شد.

💡 اما آنها كه شقاوتمند شدند در آتش دوزخ زفير و شهيق دارند و ناله و نعره و فرياد سرمى دهند (فاما الذين شقوا ففى النار لهم فيها زفير و شهيق ).

💡 وی اذان را نعره‌هایی حیوان‌آسا خوانده، آن را یکی از ترسناک‌ترین بخش‌های زندگی در ترکیه خوانده است.

💡 از ورای صد هزاران پرده حُسنش تافته نعره‌ها در جان فتاده مرحبا شه مرحبا