نان نهاری

لغت نامه دهخدا

نان نهاری. [ ن ِ ن َ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) چاشت. ناشتائی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

چاشت. ناشتائی

جمله سازی با نان نهاری

به لطفم پرسشی میکن، که از جور تو دارم من شبی تاریک چون مویی، نهاری تیره چون لیلی
هر مقبلی که فکر نهاری کند پگاه آیا بود که بر من مسکین کند نگاه
از تو سیه شد چهره کاغذ چونک بخوانی خط نهاری
روز مرا دیدن تو شب غم ببریدن تو از تو شبم روز شود همچو نهاری صنما