مهجور قمی

لغت نامه دهخدا

مهجور قمی. [ م َ رِ ق ُ ] ( اِخ ) حسین. شاعر قرن سیزدهم. در حیدرآباد زاده شد و در اسدآباد همدان درگذشت... ( مجمعالفصحاء ج 2 ص 446 ).

فرهنگ فارسی

شاعر قرن سیزدهم در حیدر آباد زاده شد و در اسد آباد همدان درگذشت.

جمله سازی با مهجور قمی

غیر از من مهجور دل افگارکه چشمم در خواب ندیده ست رخ بخت جوان را
عاشق مهجور را بر رخ روان آن اشک نیست می رود خونابه ای از سینه افگار او
به هر حال قانون اساسی مشروطه (۱۲۸۵) ایران برای زنان حقی قایل نشده بود و حتی زنان را در کنار مهجوران و مجرمان از حق رای محروم کرده بود.
در قرآن مى خوانيم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله در روز قيامت نزد خداوند شكايتكرده و مى گويد: يا رَبِّ اِنَّ قَومِى اتَّخَذوا هذَا القُرآنَ مَهجُورا(625)پروردگارا! امّت من، قرآن را كنار گذاشته و مهجور كردند.
مانده ام تا از درت محروم ای بحر کرم گشته ام تا از برت مهجور ای کوه وقار
" از نفثه المصدوری که مهجوری بدان راحتی تواند یافت چاره نیست."