معیوب گشتن

کلمه‌ی «معیوب گشتن» در فارسی به معنای دارای عیب شدن، نقص پیدا کردن یا ایراددار شدن است. این واژه از ترکیب «معیوب» به معنای دارای نقصان یا ایراد و «گشتن» به معنای شدن یا تبدیل شدن تشکیل شده است. «معیوب گشتن» می‌تواند به انسان، شیء، عمل یا هر پدیده‌ای اطلاق شود که کامل نبوده یا نقصی در آن پدید آمده است. در متون ادبی و کهن، این اصطلاح برای بیان ضعف، ایراد یا نقصان در اخلاق، رفتار، جسم، ابزار یا آثار هنری به کار رفته است. معنای مجازی این واژه نیز در متون اخلاقی و ادبی دیده می‌شود؛ به این معنا که انسان ممکن است در اخلاق یا کردار خود معیوب گردد و صفات منفی یا رفتار ناپسند در او ظاهر شود. از نظر معنایی، معیوب گشتن با واژه‌هایی مانند نقص پیدا کردن، خراب شدن، آسیب دیدن، نادرست شدن و ایراددار شدن هم‌معنی است.

لغت نامه دهخدا

معیوب گشتن. [ م َع ْ گ َ ت َ ] ( مص مرکب ) عیب ناک شدن. دارای عیب شدن. عیب پیدا کردن:
چو کافور شد مشک، معیوب گشت
به کافوربر تاج ناخوب گشت.فردوسی.مشک شباب به کافور شیب محجوب شد و موی قیری به بیاض پیری معیوب گشت. ( مقامات حمیدی ).

فرهنگ فارسی

عیب ناک کردن دارای عیب شدن