مظفر پنجدهی

لغت نامه دهخدا

مظفر پنجدهی. [ م ُ ظَف ْ ف َ رِ پ َ دِ ] ( اِخ ) از شعرای آل سبکتگین و از اهالی مرو است. به گفته عوفی مردی فاضل بود و از بزرگی درازگوشی مطالبه می کند و می گوید:
به هفت کشور تا مدح پنجده گویم
چو باد گشتم اندرزمی زمی پیمای
دو پای دارم چار دگر بباید از آنک
به هفت کشور نتوان رسید بی شش پای.
در صفت آتش گوید:
همی ببینی آتش میان خاکستر
چو آفتاب که گیرد ز میغتیره حجاب
چو روی دختر دوشیزه کو خجل گردد
نقاب را به رخ اندرکشد بوقت عتاب.
و از اوست:
نگاه کن تو بدان یاسمن شگفته بباغ
سرش به پیش در افگنده راست چون سر من
همی ببینی بویش چو بوی خوی نکو
چو سوزن آژده بر پشت دست دلبر من.
و رجوع به لباب الالباب عوفی چ براون ج 2 صص 63 - 65 و مجمعالفصحاء ج 1 ص 505 و تعلیقات چهارمقاله چ معین ص 104 شود.

فرهنگ فارسی

از شعرای آل سبکتگین و از اهالی مرو است به گفته عوفی مردی فاضل بود.

جمله سازی با مظفر پنجدهی

سپهریست آن نامه فرخنده ماهش فروزنده نام خدیو مظفر
گفتا که دست قدرت و قدر ملک سلیمان آن خسرو مظفر شاهنشه معظم
بخشیده مظفر ملکت رایت منصور هم داده خدا بر تو لوای ظفر خویش
شاید ار شیردلان صید کمند تو شوند تا بکف تیغ کج شاه مظفر داری
ای خنجر مظفر تو پشت ملک عالم وی گوهر مطهر تو روی نسل آدم
علی ولی شهریار مظفر شهنشاه منصور و سلطان غالب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
بررسی
بررسی
میلف
میلف
کص
کص
فال امروز
فال امروز