وی به همراه ستارخان، باقرخان و عبدالحسین سردار محیی (معز الدین) تشکیل انجمنی با نام هیئت اتحادیه احرار میدهند تا بتوانند برای استقرار اصول مشروطیت هماهنگ تلاش کنند.
عشق زیبا مینماید محیی هرکس را که هست بوی گل گر همره باد صبا آید خوش است
ای دوست، محیی الدّین، میگفت که ای عاشق گر تو طلبی داری، بیداری شبها کو
نیک مردان جهان گر چنگ در طاعت زنند محیی مفلس ترا جز فضل حق در چنگ نیست
اگر میل غزا داری بیا و قتل محیی کن بهکار این چنین نیکو، تأمّل بیش از این تا کی؟
محیی نادان است کان یاران به غفلت می روند خرقه و تسبیح و مسواک و مصلّا را بسوخت