قرقرۀ کنجی

فرهنگستان زبان و ادب

{corner block} [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] قرقره ای در گوشۀ مسیر اصلی که برای هدایت بافۀ برگشت به کار می رود

جمله سازی با قرقرۀ کنجی

در آن شب ناظر از هجران منظور به کنجی ساخت جا از همدمان دور
طاووس بهاری را، دنبال بکندند پرش ببریدند و به کنجی بفکندند
می خواهم و کنجی که به جز یار نباشد من باشم و او باشد و اغیار نباشد
ز روزگار همین بهره بس که در کنجی حدیث کس ننیوشی و نامِ کس نبری
گهی به کنجی اندر بمانده چون مورم گهی به غاری اندر خزیده چون مارم
شبانگه چو نقدش نیامد به دست به دلتنگ رویی به کنجی نشست