قایم کاری

لغت نامه دهخدا

قایم کاری. [ ی ِ ] ( حامص مرکب ) محکم کاری: کار از قایم کاری عیب نمیکند.

فرهنگ فارسی

محکم کاری: کار از قایم کاری عیب نمی کند.

جمله سازی با قایم کاری

به همه حال ها اجل عرض است لیک قایم شده به جوهر تیغ
گذشته از مقامات و ز تلوین شده قایم بحالات و بتمکین
خوشا وصل جانان که دایم بود به امید دل هر دو قایم بود
بخواهد دولتش را از تو دایم به حق آل احمد تا به قایم
شطرنج صحبت من و آن مایهٔ سرور با آن که قایم است ز من می‌برد به زور
فلک با او کرا گوید که برخیز که هست این قایم افکن قایم آویز