لغت نامه دهخدا
فیل شرم. [ ش َ ] ( ص مرکب ) پیل شرم. ( فرهنگ فارسی معین ). زنی که شرم بزرگ دارد.
فیل شرم. [ ش َ ] ( ص مرکب ) پیل شرم. ( فرهنگ فارسی معین ). زنی که شرم بزرگ دارد.
💡 دغل مباز که هرگز خراب نتوان کرد ز فیل مست ستم، عهد استوار مرا
💡 فیل میبالد به خرطوم دراز مور میسوزد برای برگ و ساز
💡 گریزان فوج فیل از برق شمشیر شده خرطومشان قندیل پرتیر
💡 به اعضا پشهای همچُند فیل است در اسما قطرهای مانندِ نیل است
💡 بنوعی دگر فیل این عرصه راند که از وحشتش عقلها مات ماند
💡 بگفتا که فردا باقبال شاه نه هندو گذارم نه فیل و سپاه