غذای تام

فرهنگستان زبان و ادب

{whole food} [تغذیه] غذایی با فراوری کمینه که به همان شکل طبیعی مصرف شود و هیج افزودنی و مکمل و پایدارکنندۀ مصنوعی نداشته باشد

جمله سازی با غذای تام

برای لقمهٔ نان آبرو نمی ریزم چو شمع گر شودم استخوان غذای بدن
دلم ز درد فراقت به جان رسید مگر غذای جان دهنی همچو میم خواهد بود
روی او بخت از آن به کرمان کرد تا عدو را غذای کرمان کرد
هم شفای جان مظلومان شده زهر اجل هم غذای روح درویشان شده خون جگر
همه عالم دهان خشکند و تشنه غذای جمله را داده تمام او
درین دو هفته که مهمان این خراباتی غذای روح ز دود دل کباب بگیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
مأوا یعنی چه؟
مأوا یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
تعامل یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز