عنان بازگرفتن

لغت نامه دهخدا

عنان بازگرفتن. [ ع ِ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) جلوگیر آمدن. درصددمتوقف ساختن برآمدن. از حرکت بازایستادن. متوقف ساختن. به توقف داشتن. واداشتن به ایستادن:
اجل ناگهت بگسلاند رکیب
عنان باز نتوان گرفت از نشیب.سعدی. || رام و مطیع ساختن:
چون دل از دست بدر شد مثل کره توسن
نتوان بازگرفتن به همه شهر عنانش.سعدی ( کلیات چ فروغی ص 181 ).

فرهنگ فارسی

جلوگیر آمدن در صدد متوقف ساختن بر آمدن

جمله سازی با عنان بازگرفتن

یکی از متداولترین تمرینات برای بازگرفتن حواس، سوق دادن توجه به سمت تنفس و مشاهده آن بدون تلاش برای کنترل است. چرا که ارتباط با حواس و محرک‌های بیرونی همگی به تدریج قطع می‌گردد.
اما آنچه را تو در هواى آن هستى، نيرنگى است در بازگرفتن كودك از شير؛ زيرا بهجان خودم سوگند اگر به ديده عقل و بدون دخالت هواى نفس در آن مى نگريستى، مرابيگناه ترين فرد قريشى در خون عثمان مى يافتى. اين را هم بدان كه تو از طلقايى(384) و از كسانى مى باشى كه شايستگى خلافت و حضور در مجلس مشورت راندارند.
خداوند در این آیه به محمد اطمینان می‌دهد که وی را رها نکرده‌است و اگر وحی هم برای مدتی منقطع شود این یک مجالی است به تو و روح تو و نه بازگرفتن عنایتش.