لغت نامه دهخدا
( عطسه آور ) عطسه آور. [ ع َ س َ / س ِ وَ] ( نف مرکب ) عطسه آورنده. آنچه باعث عطسه زدن شود.
( عطسه آور ) عطسه آور. [ ع َ س َ / س ِ وَ] ( نف مرکب ) عطسه آورنده. آنچه باعث عطسه زدن شود.
( عطسه آور ) عطسه آورنده آنچه باعث عطسه زدن شود
💡 گره از غنچه پیکان بهزور عطسه بگشاید نسیمی راکه راه افتد به زلف عنبرین فامش
💡 از حضرت اميرالمؤ نين (عليه السّلام )منقول است كه چون عطسه كند به او بگو يَرْحَمَكُمُاللّهُ و او در جواب بگويد يغْفِرُاللّهُ لَكُمْ وَ يَرْحَمَكُمْ.
💡 عطسه مغز غنچه را از بوی گل سازد تهی در گلستانی که گیرند از گل خلقش گلاب
💡 ز عطسه غنچه نشکفته در چمن نگذاشت به کاکل که شبیخون دگر صبا زده است؟
💡 عطسه مغز عندلیبان را پریشان کرده است گرچه پنهان است در صد پرده چون گل بوی من
💡 از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام منقول است كه عطسه را تا سه مرتبه دعا بگو وچون زياده از سه شود او را واگذار.