نه گوشه گيرى صوفيانه، دليل پيوستن به حق است و نه ورود در جامعه وتشكيل حكومت، شاهد گسستن از حق... چه بسا متصدى امور حكومت كه با انگيزه الهى بهمعدن قرب حق نايل مى شود چون داوود نبى و سليمان پيامبر - عليهماالسلام - و بالاتر ووالاتر چون نبى اكرم - صلى الله عليه و آله - و خليفه بر حقش على بن ابيطالب -عليه السلام - و چون حضرت مهدى - ارواحنالمقدمه الفداء - در عصر حكومت جهانى اش.
بوداییان بر این باورند که انسان در چرخه تولدهای ادواری به دام افتاده و این دلیل رنجکشیدنهای انسان است و انسان برای رهایی از این رنج باید از وابستگیها به جهان دل بکند و به رستگاری برسد. رستگاری در این دین برابر است با گسستن چرخه باززایی.
امپدوکلس عناصر اربعه را «سرچشمهٔ» زندگی مادّی میخواند. عناصر اربعه جاویدانند، ولی ممکن است به نسبتهای مختلفی با هم آمیخته شوند و مواد مرکبی را که ما در طبیعت میبینیم، به وجود آورند. تغییر، تجلّی درآمیختن و جداشدن مواد است. «مهر» یا «عشق» عنصرها را به درآمیختن با هم، و «نفرت» یا «کین» عنصرها را به گسستن دوباره از هم وامیدارد. مهر و کین نیز عنصرهایی مادیاند.
گسستن بر ندارد رشتهٔ ساز امید من به آن موی میان پیچیدهام تابی دگر دارم
در بیخودی توان دید بی پرده روی مطلوب از خویشتن گسستن بند نقاب حسن است