طفیلی ابدال

لغت نامه دهخدا

طفیلی ابدال. [ طُ ف َ اَ ] ( اِخ ) از اتراک خراسان است. اول در کسوت ابدالان میگشت و الحال در خدمت یکی از امرا میباشد. این قطعه ترکی از اوست:
میر طفیلی که نمک وقتنه
سک لرنگ رستم دستانی در
هیأت رستمنه بنکر و لیک
بنعنه باخمه که خراسانی در.( تحفه سامی ص 186 ).

فرهنگ فارسی

از اتراک خراسانست اول در کسوت ابدالان میگشت و الحال در خدمت یکی از امرا میباشد.

جمله سازی با طفیلی ابدال

💡 القصّه تویی زین همه مقصود دل من ورنه به جمال تو که کونین طفیلی ست

💡 حقیقت عاشق و معشوق و عشقست منه دل بر مجازات طفیلی

💡 هستی به طفیل تو یافت مایه زانسان‌ که طفیلی به میهمانی

💡 طفیلی خوارخوان جودش افلاک گواه این سخن، منشور لولاک

💡 زد بانگ که پیش چشم لیلی چشم چو تو صد بود طفیلی

💡 آنجا که کریمیت خوان نهاده ابلیس طفیلی بدو رسیده