صحیح المزاج

فرهنگ عمید

تندرست، سالم.

فرهنگ فارسی

تن دست سالم

جمله سازی با صحیح المزاج

چون پدر من ملا و خيرخواه بود و مخارج اين مجلس را كه غالبا مركب از بيست الى سى نفربـود فـقـط مـنـحـصـر بـه قـليـان كـشـيـدن و آتـش نـمـودن بـود كـه يـكسـال قـريـب چـهـل مـن تنباكو از زراعت آن محصول برداشتيم و در سه ماه زمستان به كشيدنتمام كردند و مردمان غالبا قوى البنيه و صحيح المزاج و كمتر مريض مى شدند.
من که سوء المزاج فطرت را نکنم جز بمدحت تو علاج
سوء المزاج خصم تو چون از برودتست از ناردان اشک چه سازد مزوّره
و اين نوع غذاها غالبا و موجب درد دل است ولكن چون در هواى آزاد و آبهاى گوارا و حركاتكـار تـعـيـش مـى كـرديـم صـدمـه اى از آن جـهـت نـبـود و آب و هـوا بـسـيـاردخيل است در هضم غذا و صحت بدن و از اين جهت دهاتيها صحيح المزاج تر هستند از شهريهاو چادرنشينها از دهاتيها چون محوطه هاى منازل به درجه اى هوا را كثيف مى سازد.
دفع سؤ المزاج دولت را لطف تدبیرهات معجون باد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
وادی
وادی
مودت
مودت
انسجام
انسجام
استفاده
استفاده