صحرای قنبراباد

لغت نامه دهخدا

( صحرای قنبرآباد ) صحرای قنبرآباد. [ ص َ ی ِ قَم ْ ب َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد 30000گزی جنوب باختری اسفراین 2000گزی جنوب مالرو عمومی میان آباد به نیش کش. جلگه، معتدل. سکنه 124 تن. آب از قنات. محصول غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

( صحرای قنبر آباد ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد

جمله سازی با صحرای قنبراباد

از سموم آتش قهر تو در صحرای چین خون دل می جوشد اندر ناف آهو دم به دم
به دو صد بام برآیم به دو صد دام درآیم چه کنم آهوی جانم سر صحرای تو دارد
غم آواره صحرای طلب منظورست ور نه گلبانگ جرس بر دل محمل بارست
تا شد به داغ عشق هم آغوش سینه ام صحرای محشری است سیه پوش سینه ام
امشب از داغ جگر لاله چراغان دارد به هواداری گل دامن صحرای تو را