شهر اگیم

لغت نامه دهخدا

( شهرآگیم ) شهرآگیم. [ ش َ ] ( اِ مرکب ) صورتی از «شهر حاکم » به لغت پارسی قدیم طبری یعنی حاکم شهر، چه به رسم خود کلمه شهر را بر کلمه «حاکم » مقدم داشته اند و «حا» رابه «آ» تبدیل کرده. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
شهرآگیم. [ ش َ ] ( اِخ ) یکی از مقدمان گرگان و از همراهان باکالیجار خال انوشیروان پسر فلک المعالی منوچهر و نایب او در حکومت مازندران بروزگار خردسالی وی. در سفر مسعود به گرگان و هنگام تاختنش بر باکالیجار، شهرآگیم به ضرب گرز خود مسعود از اسب درافتاد و گرفتار آمد. رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب صص 451 - 459 شود.
شهرآگیم. [ ش َ ] ( اِخ ) استندارشهرآگیم بن نماور. وی بسال 640 هَ. ق. از طرف حاکم گیلان مغلوب گردید. ( ترجمه سفرنامه رابینو ص 49 ).

فرهنگ فارسی

( شهر آگیم ) صورتی از شهر حاکم به لغت پارسی قدیم طبری یعنی حاکم شهر چه برسم خود کلمه شهر را بر کلمه حاکم مقدم داشته اند.

فرهنگ اسم ها

اسم: شهرآگیم (پسر) (فارسی)
معنی: حاکم شهر، نام یکی از سپهسالاران مازندران

جمله سازی با شهر اگیم

💡 به منذر چنین گفت کای رای‌زن به جهرم رسیدی ز شهر یمن

💡 پدر روزی از ده کمتر تنگ کرد به رفتن سوی شهر آهنگ کرد

💡 یکی تاجر از شهر خود شد روان بسوی دگر شهر با کاروان

💡 راه آن شهر راه بی‌پایانست رو بی‌سر و پا شو که سر و پا آنست

💡 به هر شهری فرستاد آن درم را بشورانید از آن شاه عجم را

زه یعنی چه؟
زه یعنی چه؟
گرایش یعنی چه؟
گرایش یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز