سیاه بویه

لغت نامه دهخدا

سیاه بویه. [ ی َ /ی ِ ] ( اِ مرکب ) سیاه دانه و شونیز. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

سیاه دانه و شونیز

جمله سازی با سیاه بویه

ز عمر خویش مرا یک نفس به سر نرود که زلف تو نکند عالمم به چشم سیاه
بازم نشسته تا مژه در دل نگاه کیست روزم سیاه‌کرده چشم سیاه کیست
شب هجران که بی روی چو ماه است بچشم عاشقان عالم سیاه است
آن که داند کرد روشن را سیاه توبه داند داد با چندین گناه
این قصّه نه زان روی چو ماه آمده است کین رنگ گلیم ما سیاه آمده است‌
چشم غزال، داغ سیاهی فکنده ای است در معرض سیاهی چشم سیاه تو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سلیم یعنی چه؟
سلیم یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
میسترس یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز