سرفرازی دادن. [ س َ ف َ دَ ] ( مص مرکب ) بلندقدر ساختن. آبرو بخشیدن. مفتخر کردن: کسی را کجا سرفرازی دهد نخستین درش بی نیازی دهد.فردوسی.ترا زین سپس بی نیازی دهم به مازندران سرفرازی دهم.فردوسی.که یزدان ترا بی نیازی دهد بلند اختر و سرفرازی دهد.فردوسی.
فرهنگ فارسی
بلند قدرساختن. آبرو بخشیدن. مفتخر کردن.
جمله سازی با سرفرازی دادن
سرفرازی حقّ درویشان بود آه و سوز و درد هم ز ایشان بود
به خود خواهد او عشق بازی کند به ملک و ملک سرفرازی کند
تا مرد به پاست، مجلسآرای بود از شمع فتاده سرفرازی مطلب
بدم من نیز همچون تو نیازی نکردم با تو چندین سرفرازی
ای ز تیغ تو در سرفرازی / ملک ترک و ملت تازی (انوری)