سالار صاحب سمرا
جمله سازی با سالار صاحب سمرا
ندیدی تو سالار ما را مگر که از قهرمان بازگوئی دگر
همی برد سالار زان شهر رنج بپردخت بسیار با رنج گنج
فرستادش از پیش و سالار کرد ز پس با سپه ساز پیکار کرد
ز مزدک شنید این سخنها قباد به سالار فرمود تا بار داد
بدان لعبتان گفت سالار دهر یک امشب نباید شدن سوی شهر
ببینم که این نوجهاندار کیست بزرگان کدامند و سالار کیست