زیست عاسف

فرهنگستان زبان و ادب

[شیمی] ← زیست سطح فعال

جمله سازی با زیست عاسف

ازین سفره بنگر که در مرگ و زیست نصیب تو با این همه خلق چیست
بی تو جان تا بکی تواند زیست دل بیچاره چند آرد تاب
که هیهات در عهد ما ظلم چیست که با عدل ما آورد تاب زیست
نه او زیست جاوید نی ما زییم کمینگاه مرگیم هر جا زییم
آن که در راحت و تنعم زیست او چه داند که حال گرسنه چیست
ببخشای خود هر چه داری به زیست که داند که فردا سرانجام چیست