زرد چول
فرهنگ فارسی
جمله سازی با زرد چول
ز روی زرد و لب خشک و چشم تر پیداست نشان عشق چه حاجت به شاهد است و گواه
120- مرغى است بزرگتر از مرغ خانگى گردنى بلند و بالهايى زرد دارد.
دو زلف تو چوکند زرد و سرخروی مرا کند ز غمزه کبود آن دو چشم جادوگر
به جنگ آزمائی برون خواست مرد برون شد دلیری به خفتان زرد
اینهمه صفرای تو بر روی زرد سرکهٔ ابروی تو کاری نکرد
به سرخی چشم او چون ارغوان شد به زردی روی او چون زعفران شد