زاد خاطر

لغت نامه دهخدا

زاد خاطر. [ دِ طِ ] ( ترکیب اضافی، اِمرکب ) زائیده خاطر. رجوع به زاده خاطر شود.

جمله سازی با زاد خاطر

💡 ترسم از ضعف مبادا روم از خاطر یار در نیابم به تصور شدم از بس لاغر

💡 مقصود خاطر من مسکین رضای تست آری چه غم تو را که به مقصد رسیده‌ای

💡 چه بودی ار خبر او همی رسانیدند به گوش خاطر از خود نفور گشته ما؟

💡 به شکر این که زمین گیر نیستی چون کوه چنان مباش که بر خاطری گران باشی

💡 نیم به خاطر صحرا چو گردباد گران نفس چو راست کنم می برم گرانی خویش

💡 تو خاطر از طلب بدسگال فارغ دار که بدسگال ترا حادثات در طلبست

عزیز یعنی چه؟
عزیز یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
سلیطه یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز