جوان علی (ع) را فکندی زپای ببراد دست تو ای تیره رای
ببینم که رای جهاندار چیست رخ شمع چرخ روان سوی کیست
کسی نیست زین نامدار انجمن ز فرزانه و مردم رایزن
چو آگاهی آمد به فرطورتوش که گرد سرافراز با رای و هوش
گویند زن رها کن و فارغ شو رایی مزن که نیست بدان رایم
بدو گفت رامشگر ای نامدار بسازم تو را من بدین رای کار