دانه خلیل بیک

لغت نامه دهخدا

دانه خلیل بیک. [ ن َ خ َ ب َ ] ( اِخ )از مردم دیاربکر و پسرش نورعلی معاصر میرزا بایسنقرو از سرشناسان آن دیار بوده است و هموست که سلیمان بیک ترکان را در حصن کیفا بانتقام خون عمش کشت. و نیزرجوع به حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 3 ص 438 شود.

فرهنگ فارسی

از مردم دیار بکر و پسرش نور علی معاصر میرزا بایسنقر و از سرشناسان آن دیار بوده

جمله سازی با دانه خلیل بیک

💡 ریزش ما را نظر صائب به استحقاق نیست پیش هر مرغی که باشد دانه می ریزیم ما

💡 دل نمی باید شود غافل ازان جان جهان ذکر حق را سبحه صد دانه ای در کار نیست

💡 در راه دین چه کار برآید ز منعمان دستی که مور داشت در آغوش دانه ماند

💡 دانه ما را چو گوهر آب روی ما بس است گر به کشت ما نبارد ابر احسان مفت ماست

💡 به چوب از شانه دست زلف بست از دلبری خالش که چون افتاد گیرا دانه جای دام می گیرد