خیال سازی

لغت نامه دهخدا

خیال سازی. [ خ َ / خیا ] ( حامص مرکب ) خیال پروری. خیال بازی:
ای دل از تن خیال سازی چند
بخیالی خیال بازی چند.نظامی.

جمله سازی با خیال سازی

هدویگ، جغد خیالی و همراه همیشگی در دنیای هری پاتر، یک بوف برفی بود.
زاهد تو و رب ارنی؟ این چه خیال است با دیده خودبین نتوان دید خدا را
بمیرم چشم مستت را که جانم زنده می‌دارد دلم را با خیال خود به جان با زنده می‌دارد
ای تمنایتْ خیال‌اندیشِ تصویرِ محال صید خود کن دیگر از عنقا چه می‌جویی نشان
ادامه حضور در تمرینات و مسابقات به سلامت جسمی و روحی ورزشکار بستگی دارد. ورزشکارانی که کمتر از ۸۰ درصد وزن ایده‌آل خود وزن دارند ممکن است نتوانند با خیال راحت شرکت کنند.
به‌خاطر آرایش پیوسته در دگرگونی مجموعهٔ سرشار و پیچیده‌ای از صور خیال در غزل حافظ، معمولاً چنین تصور می‌شود که ابیات از یکدیگر مستقلند و غزل فاقد ساختاری کلی و جامع است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
ایده آل
ایده آل
هیز
هیز
بی عرزه
بی عرزه
شیمیل
شیمیل