خوی گر شدن

لغت نامه دهخدا

خوی گر شدن. [ گ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) معتاد شدن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

معتاد شدن

جمله سازی با خوی گر شدن

بر گلویم تیغ ترک تند خوی من رسید تشنه لب بودم که آبی بر گلوی من رسید
اثر از هستیم نگذاشت فکر آتشین خویی زسامانم چه می‌پرسی سری مانده است و زانویی
آغ‌بلاغ، روستایی است از توابع بخش ایواوغلی و در شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
دمدم، روستایی است از توابع بخش صفاییه و در شهرستان خوی استان آذربایجان غربی ایران.
کشتن آمد خوی آن بی رحم وز آنم باک نیست باک از آن دارم که گیرد غیر ازین خوی دگر