خرقه ٔ ملون

لغت نامه دهخدا

خرقه ملون. [ خ ِ ق َ / ق ِ ی ِ م ُ ل َوْ وَ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) رجوع به «خرقه در نزد صوفیان » شود.

فرهنگ فارسی

اختیار خرقه ملون بجهت صلاحیت قبول او ساخ و تفریغ خاطر اهل معاملات و مراقبات و از اهتمام بمحافظت جامه سپید و اشغال بغسل آن از جمله مستحسنات مشایخ است.

جمله سازی با خرقه ٔ ملون

شد جوانی پیش پیری سالخورد التماس خرقه ای از پیر کرد
عشق ما را از خودی بیزار کرد آتش اندر خرقه و زنار کرد
ساقی بیار جامی بر فرق ما فرو ریز این خرقه در بر ما لطفی کن و بشویش
پیر خرابات هین از جهت شکر این رو گرو می‌بنه خرقه و دستار من
دعوی پاک دلی دارم بر صدق مقال هست آلودگی خرقه گواه عجبی