خاکه مومیائی

لغت نامه دهخدا

خاکه مومیائی. [ ک َ / ک ِ ] ( ترکیب اضافی، اِ مرکب ) چیزی است مثل خاک و از کان مومیائی بدست می آید و نهایت بدبو باشد. ( آنندراج ):
خاکه کان مومیائی و سرب
بوی آروغ امتلای وتر.اشرف ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

چیزی است مثل خاک و ازکان مومیائی بدست می آید و نهایت بدبو باشد.

جمله سازی با خاکه مومیائی

نه از سنگ بشکست دست وصالت که دارو شود ای صنم مومیائی
خم زلف یار دارد سبق قناعت ما که شکست تا که باشد نخوریم مومیائی
بر خاطر شکسته بارست مومیائی آسود از کشاکش دردیکه بیدوا شد
نمودار گیتی گشائی تراست خلل خصم را مومیائی تراست
بیا ساقی آن مومیائی می که جوید شکسته درستی ز وی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
تحمیلی یعنی چه؟
تحمیلی یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
دارک یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز